کد مطلب:313365 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:195

رؤیای شگفت حضرت زینب
مؤلف طراز المذهب، از بحر المصائب و سایر كتب نقل می كند:

اواخر عمر رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم بود؛ زینب علیهاالسلام نزد جدش آمد و عرض كرد: یا جداه، خواب دیدم باد تندی وزیدن گرفت كه دنیا را تاریك نمود و من از شدت باد در پناه درخت بزرگی جا گرفتم، كه ناگاه دیدم آن درخت عظیم در اثر فشار سخت باد از جا كنده شد، خود را به درخت دیگر رساندم كه شاخه ی همان درخت بود، باز تندباد سخت آن را هم كند. پس از آن به شاخه ی دیگر آن درخت پناه بردم، آن هم شكست. آن گاه به دو شاخه ی باقی مانده پناه بردم، آنها هم یكی بعد از دیگری بر اثر تندباد حوادث از بین رفتند، و من از شدت اضطراب از خواب بیدار شدم. پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم گریان شد و فرمود: آن درخت بزرگ، من هستم كه از میان شما می روم، و شاخه ی اول آن مادر فاطمه است، و شاخه ی دومی پدرت علی علیه السلام، و دو شاخه ی دیگر نیز برادرانت، حسن و حسین علیهماالسلام، هستند كه با فقدان آنها جهان تیره و تار می گردد [1] .


[1] حضرت زينب كبري عليهاالسلام: محمد مقيمي، صفحه ي 49 از انتشارات سعدي.